کد مطلب:270727 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

اولویت های سیره مهدی
این انسانی كه آسمان با ندای خود او را معرفی می كند، و زمین با همه امكاناتش پذیرای او است و همه جنگ افروزان در هراس از او هستند، پس از ظهور و فراهم شدن زمینه، اولویت های برنامه جهانی اش چیست؟ مهم ترین رؤوس فعالیتش كدام است؟ مهدی (علیه السلام)كه هدایت گر انسان های گم شده است، انسان هایی كه هم راه را گم كرده اند و هم مقصد را، به چه شاخص هایی توجه دارد؟

اولویت اول: حضرت علی (علیه السلام) بعد از آن كه از تحولِ ایجاد شده در انسان ها با هم سو كردن خواهش ها با موازین، و عرضه آرا و اندیشه ها بر قرآن توسط آخرین حجّت خدا، سخن گفت، در ادامه به دو تحول دیگر اشاره می كند و می فرماید: حضرت مهدی (علیه السلام) نه تنها عدالت را در همه ابعاد حیات آدمی اجرا می كند، بلكه به آدم ها شیوه عدل را می آموزد. او به آن ها نشان می دهد كه عدالت حقیقی و واقعیت عدالت چیست. و هدفی راكه همه انبیاء در پی آن بودند و برای آن مبعوث شده بودند، همان رسالتی كه می خواست انسانها خود به پاخیزند وقسط را به پا دارند.

(لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ) [1] .

«تا مردم به قسط قیام كنند»

در حكومتِ وارث همه انبیا محقّق می شود، و آدم ها سیره عادلانه را می آموزند، و آن را به كار می گیرند. اقامه عدل، متوقف بر شناخت جایگاه امور است، تا هر چیز به جای خود به كار رود و عدالت برقرار شود، زیرا انسان خواهانِ عدالت اگر جایگاه امور را نداند، دچار ظلم خواهد شد و انسان در حكومت حضرت مهدی (علیه السلام) به این معرفت و شناخت می رسد. او انسان ها را به این سطح از فكر و فرهنگ می رساند كه در ارتباط با خدا، خود، خانواده و دیگران و حتّی حیوانات و جمادات، خود قسط را بپا دارند، نه این كه حكومت آنها را به زور، وادار به رعایت عدالت كند.

«فیریكم كیف عدل السیرة»

«او به شما نشان خواهد داد كه دادگری چگونه است».

اولویّت دوّم: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بیست و سه سال جهاد و مقاومت و تلاش و كوشش كرد تا نزول قرآن به پایان رسید و به صورت كتاب تدوین شد، و سنّت او كه همگی وحی بود [2] ، شكل گرفت و دین كامل شد، و برای تداوم و استمرار حیات دین آن را به اوصیا و امامان سپرد. ولی هنوز رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در دل خاك آرام نگرفته بود و در جنّت خُلد سكنی نگزیده بود كه بذر انحراف از سنّت و تحریف كتاب در سقیفه كاشته شد، و توسط عصیان گران آبیاری شد و در پی آن هلاكت نسل ها درو شد.

«زرعوا الفجور، وسقوه الغرور، وحصدوا الثبور» [3] .

«منافقان گناه می كارند و كِشته خویش به آب غرور آب می دهند و هلاكت می دروند».

كتاب خدا بی رونق ترین وكاسدترین كالا بود، اگر آن را چنانكه باید می خواندند و در جایگاه خود قرار می دادند و باز كالایی پر سودتر از قرآن نبود، اگر معنایش تحریف می شد و در جایگاه نامناسب قرار می گرفت. حقیقت كتاب متروك شد، و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)فراموش گشت، و تنها اسم كتاب و خط و جلدش ماند. [4] .

كیست كه بر مهجور ماندن كتابی كه آمد تا به جامعه حیات جدیدی بدهد، حسرت نخورد و بر حیات نداشتن آن در جامعه غصه نخورد؟ كیست كه بر این دردها و حسرت ها مرهمی باشد؟ چه كسی جز حجّت خدا می تواند احیاگر میراث از دست رفته باشد؟

میراثی كه گرد و خاك سمّ ستوران ستم، چهره آن را پوشانده و آن را میرانده و در قبرستان مدفون كرده است. قرآن كه آمده بود تا حیات بدهد، آن را همراه مردگان تشییع كرده، در قبرستان جا گذاشتند!

دومین اولویتِ برنامه حجّت خدا، احیای كتاب مهجور خدا و سنت فراموش شده رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)است. و این رویكرد تازه به دین و نمایاندن چهره واقعی كتاب و سنّت است كه سبب متهم شدن مهدی (علیه السلام) به آوردن دین جدید می شود، و عالمان دین اولین گروهی هستند كه با او مخالفت می كنند، زیرا علم و دانش آن ها از دین، علم به پیكره بی جانی بوده است كه بر هر رأیی حمل و در هر قبری دفن می شود.


[1] حديد، 25.

[2] (وَ ما يَنطِقُ عَنِ الهَوي - اِن هُوَ اِلاّ وَحيٌ يُوحي). نجم، 3 ـ 4.

[3] نهج البلاغه، خطبه 2.

[4] نگاه كنيد به خطبه 17 و 147.